در انتظار یار
در انتظار یار

در انتظار یار

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری

 
«در وجود امام قائم ما چند سنّت از سنّت‌های پیامبران وجود دارد. یک سنّت از حضرت آدم و یکی از نوح و د یگری از ابراهیم و یکی از موسی و دیگری از عیسی و سنّتی از ایّوب و سنّتی از حضرت محمّد(ص)، امّا سنّت مأخوذ از آدم و نوح همان طول عمر است. سنّت از ابراهیم استتار زایمان و دوری از مردم می‌باشد. سنّت موسی همانا ترس و غایب بودن. سنّت عیسی اختلاف عقاید مردم دربارة او. سنّت ایّوب گشایش پس از بلاهای الهی و سنّت مأخوذ از پیامبر اکرم(ص) قیام مسلّحانه است.»
 



آیت الله سیّد علی شفیعی 

مرحوم رئیس المحدّثین، شیخ صدوق(ره) در کتاب شریف «اکمال الدّین» روایت می‌کند از سعید بن جبیر که او گفت: شنیدم از سیّد العابدین، حضرت علیّ بن الحسین(ع) که می‌فرمود:

«در وجود امام قائم ما چند سنّت از سنّت‌های پیامبران وجود دارد. یک سنّت از حضرت آدم و یکی از نوح و د یگری از ابراهیم و یکی از موسی و دیگری از عیسی و سنّتی از ایّوب و سنّتی از حضرت محمّد(ص)، امّا سنّت مأخوذ از آدم و نوح همان طول عمر است. سنّت از ابراهیم استتار زایمان و دوری از مردم می‌باشد. سنّت موسی همانا ترس و غایب بودن. سنّت عیسی اختلاف عقاید مردم دربارة او. سنّت ایّوب گشایش پس از بلاهای الهی و سنّت مأخوذ از پیامبر اکرم(ص) قیام مسلّحانه است.»1

این نشانه‌‌های متعدّد از پیامبران پیشین چون در امام زمان(ع) جمع گردد، او خود تنها مجمع انبیا می‌گردد که خود برهان قاطعی است بر حقّانیت امام مهدی(ع) و اینکه او بقیّـ[ السّلف الصّالح است و آینة تمام نمای انبیای قبل اوست که بدین وسیله آخرالزّمان را به اوّل الزّمان پیوند می‌زند و این خود حقیقتی ارزشمند است که در دیگران یافت نمی‌شود.

فأمّا من آدم و من نوح فطول العمر...
امّا نشانه و علامت موجود در قائم(ع) از حضرت آدم و حضرت نوح، طول عمر و درازی مدّت زندگانی آنان است.

1. حضرت آدم ابوالبشر(ع):
او سر حلقة انبیای الهی و نخستین فرد انسان از نسل بشر کنونی و اوّلین فرد مصرّح و یاد شده در قرآن کریم است.
علّامه محدّث جزایری در کتاب «النور المبین فی قصص الانبیا و المرسلین» (معروف به قصص الانبیای محدّث جزایری) از کتاب اکمال الدّین شیخ صدوق از حضرت صادق(ع) و او از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کند که فرمود: «آدم ابوالبشر 930 سال عمر کرد.»

اکنون ملاحظه و مقایسه7 می‌شود که ما فعلاً و تا این تاریخ که در سال 1431 ق. هستیم و امام زمان(ع) ما در سال 255 ق. ولادت یافته است. پس عمر مبارک ایشان تا این تاریخ به 1176 سال می‌رسد.

حال نمی‌خواهیم بگوییم طول عمر مهدی(ع) از عمر آدم(ع) گذر کرده و افزون شده است؛ با اینکه چنین است؛ زیرا تشبیه میان آدم و مهدی(ع) اجمالاً از جهت اصل درازی عمر است نه از جهت تطابق دقیق عمر هر دو. منظور امام چهارم(ع) این است که آدم ابوالبشر هنگامی که عمر او به بالای 900 یا پایین هزار سال (یا بالای هزار سال) رسید و هر کس آن را شنیده یا خوانده، تعجّب نکرده، چگونه است که عمر طولانی حضرت مهدی(ع) را مورد استنکار یا استعجاب قرار می‌دهند؟

2. حضرت نوح(ع) (ابوالبشر دوم)8

او نیز نخستین پیامبر اولوالعزم و از رجال دراز عمر بوده است که تنها مدّت پیامبری و رسالت او 950 سال بوده که قرآن کریم می‌فرماید: «فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَامًا9؛ پس در میان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ کرد.» مکث نوح در میان امّت خود و مدّت تبلیغ و ارشاد وی به نهصد و پنجاه سال بالغ گردید و امّا مدّت کلّ عمر وی طبق روایت شیخ صدوق از حضرت صادق(ع) از رسول اکرم(ص) 2400 سال بوده است.10 طبق روایت دیگر صدوق از امام ششم(ع) 2500 سال بوده بدین شرح که 850 سال قبل از بعثت و 950 سال دورة ارشاد و تبلیغ و 200 سال اشتغال به ساختن کشتی و 500 سال پس از پیاده شدن از کشتی و ساختن شهرها و سکونت و اشتغال در آنها سپری گردیده است.11

چنان که گفتیم: هم اکنون 1176 سال از عمر شریف مهدی موعود(ع) می‌گذرد که تنها با مقایسه با عمر حضرت نوح 1327 سال دیگر باقی مانده که این رقم بیش از رقمی است که از عمر مبارک امام تا حالِ حاضر، می‌گذرد.

البتّه این محاسبه و مقایسه با عمر حضرت نوح تنها برای رفع استعجاب از یک عمر طولانی و دراز است؛ وگرنه ما دعا می‌کنیم (و باید دعا کنیم) که خداوند متعال هر چه زودتر و زودتر فرج آقا و مولای ما را نزدیک فرماید و از خود آن وجود اقدس روایت شده که: «اکثروا الدّعاء بتعجیل الفرج فإن ذلک (فی ذلک) فرجکم.»13

در اینجا یک سؤال به ذهن خطور می‌کند و آن اینکه، با توجّه به مشخّص بودن دوران امامت و ظهور آن حضرت (7 سال یا 9 سال یا 20 سال بر حسب روایات گوناگون) آیا دعا برای تعجیل فرج و ظهور مصلح جهانی که طبعاً به معنی زودتر آمدن او می‌باشد، این جریان مستلزم کوتاه شدن عمر حضرت بقیّـة الله(ع) نیست؟ زیرا هنگامی که امام زمان(ع) زودتر ظهور فرماید و مدّت امامت او نیز محدود و معیّن است، پس خود به خود مقداری از عمر امام عصر(ع) کم می‌شود و این معلول دعاهای ما نخواهد بود؟
پاسخ این است که:

اوّلاً: ما هرگز در مقام دعا برای کم شدن عمر امام زمان(ع) نیستیم و ابداً برای چنین چیزی دعا نمی‌کنیم. ما فقط تعجیل ظهور او را می‌خواهیم و برای آن دعا می‌کنیم.
ثانیاً: یقین قطعی نداریم؛ هرچند امیدواریم و خداوند متعال تعجیل در ظهور او را فقط در مقابل دعاهای ما انجام می‌دهد و مقرّر می‌فرماید. چه بسا تعجیل در ظهور دولت حقّه در مقابل مصالح و مقدّرات معلوم نزد خداوند انجام شود.

ثالثاً: یکی از فواید دعا، تذکّر خود دعا کننده، آماده شدن او، ابراز احساسات به مقام مقدّس مهدوی، همیشه به یاد امام زمان(ع) بودن و امثال این مسائل است.

رابعاً: چنان که دانستیم خود حضرت حجّت(ع) دستور فرموده‌اند: «برای تعجیل فرج من دعا کنید؛ زیرا فرج شما در همین است.» (فرج شما در دعا کردن یا دعا کردن عین فرج شما خواهد بود.)

ما ان‌شاءالله پس از ظهور دولت حقّه و تشریف‌فرمایی آن عزیز گرامی، باز دعا خواهیم کرد که خداوند بر عمر پر برکت امام ما بیفزاید و آن را طولانی‌تر فرماید و دولت حقّة او را ادامه و استمرار بخشد. 

3. حضرت ابراهیم(ع)
«و سنّة من ابراهیم» تا آنجا که فرمود: «و امّا من ابراهیم فخفاء الولادة و اعتزال النّاس...» یادگاری که از ابراهیم خلیل الرّحمن(ع) در وجود امام زمان(ع) هست: یکی استتار و ولادت پنهانی او و دیگری جدا کردن و دور نگه داشتن او از مردم بود که این هر دو در مورد امام عصر(ع) نیز تجلّی خواهد یافت.

توضیح اینکه در زمان نمرود، فرزندان پسر را نابود می‌نمودند (به دلیل اینکه کاهنان به او خبر داده بودند که هلاکت وی به دست یکی از افراد ملّت او خواهد بود) و از سوی دیگر مادر ابراهیم که باردار بود، حمل خود را مخفی نگه می‌داشت و به هنگام زایمان به مغارة کوهی رفت و در آنجا ابراهیم متولّد شده و مادر تخته سنگی در دهانة غار گذاشته و خود به شهر برگشت و بدین سان مخفیانه به سراغ ابراهیم می‌رفت تا این فرزند به 13 سالگی رسید و با اصرار و سماجت، با مادر خود به منزل بازگشت.14

امام مهدی(ع) نیز طبق صراحت تاریخ و روایات به صورت مخفیانه ولادت یافت و تا شب تولّد هم کسی از باردار بودن حضرت نرجس خاتون(س) مطّلع نبود و حتّی حضرت حکیمه(س)، عمّة امام عسکری(ع)، نیز که در آن شب میهمان امام بود از این موضوع بی‌خبر بود و بالأخره امام ولادت یافت و از آن پس پدر بزرگوارش او را از همه کس مخفی نگه داشت و از مردم جدایش نمود و جز اندک افرادی از خواص و رازداران حضرت عسکری(ع) از وجود این فرزند خبر نداشتند. تا آنجا که برادر امام یازدهم(ع)، به نام جعفر کذّاب مدّعی و معتقد بود که برادرش بی‌فرزند است، پس از رحلت امام عسکری(ع) میراث او را خود تصاحب نمود و سر به ادّعای امامت برداشت چنان که در تاریخ مذهب و احادیث رسیده تفصیل این مطالب موجود و یاد شده است.15

4. حضرت موسی(ع)
«و امّا من موسی فالخوف و الغیبة». چه جریانی از حضرت موسی کلیم(ع) در زمان ما و در امام زمان(ع) ما تکرار می‌شود؟ یکی ترس از فرعونیان (ترس به معنای احتراز و مواظبت و مراقبت. نه به معنای رعب و هراس که در صاحبان رسالت‌های الهی، منفی و محکوم است) و دیگری ناپدید شدن از آنان. وی که در گذرگاه با یک نفر سبطی و دیگری قبطی برخورد می‌کند (به نقل از آیات مبارک قرآن) شخص سبطی موسی(ع) را علیه شخص قبطی به یاری خود می‌طلبد. موسی به منظور دفع ستم از سبطیِ مظلوم، سیلی به صورت قبطی شرور می‌زند (یا مشت به سینة او می‌کوبد) که ناگهان قبطی طرفدار فرعون به زمین می‌افتد و می‌میرد و او به راه خود ادامه می‌دهد. آنگاه که دستگاه طاغوتی فرعون به جست‌وجوی قاتل می‌پردازند، شخصی مؤمن (مانند مؤمن آل فرعون یا دیگری) مخفیانه به موسی پیغام می‌دهد که وضع چنین است و دستگاه در مقام دستگیری و اعدام تو هستند تا زود است از شهر خارج شو و نصیحت مرا جدّی بگیر.

حضرت موسی(ع) به مراقبت و احتیاط پرداخته و از «مصر» خارج می‌شود «فخرج منها خائفاً یترقب» و نجات خود را از خدا می‌خواهد. «قال: ربّ نجّنی من القوم الظّالمین»؛16 وی آنگاه به «اردن» می‌رود و به دیدار حضرت شعیب نائل آمده، حدود 10 سال نزد او به سر می‌برد و داماد او می‌شود و سپس با قصد بازگشت به «مصر» به همراه همسر خود حرکت نموده، در اثنای راه به منصب پیامبری الهی نائل می‌گردد. سپس همراه با برادر خود، هارون و با سِمت رسالت به مصر آمده و با استمداد از ابزار خداوندی به تبلیغ و ارشاد فرعون می‌پردازد.
 
طبق احادیث و روایات اسلامی17 حضرت مهدی(ع) نیز چنین خواهد بود؛ یعنی به منظور حفظ جان و مواظبت بر حیاتش از میان مردم غایب و از دیده‌ها پنهان می‌شود تا هنگامی که وعدة موعود فرا رسد و با اذن پروردگار ظاهر گردد و آغاز دولت حقّة خود را آشکار سازد و چنان که حضرت موسی(ع) بالأخره فرعون و فرعونیان را به دریای فنا و نابودی ریخت، امام عصر(ع) نیز دشمنان راه خدا و قطّاع الطّریق مسیر الهی را با کمک یاران باصفا و باوفای خود به هلاکت می‌رساند و دین خدا را احیا نموده و کلمـ[ الله را آشکار و برقرار می‌فرماید.

5. حضرت عیسی(ع)
«و امّا من عیسی فاختلاف النّاس فیه.»
مردم دربارة عیسی مسیح(ع) به اختلاف سخن گفتند. برخی گفتند: او پیغمبر الهی است. جمعی گفتند: او مصلح است. برخی گفتند: یهودیان او را کشتند و سه روز پس از دفن زنده شد و به آسمان عروج نمود. مسلمانان به پیروی از آیات قرآن18 می‌گویند: که او کشته نشد و بر سر دار نرفت، بلکه قبل از دار و اعدام به آسمان بالا رفت و شخص دیگری (یهودی اسخریوطی، که دستگیر کنندة عیسی بود) که به عیسی شبیه بود، به اشتباه به جای عیسی دستگیر و به دار آویخته شد. برخی دیگر در مورد مسیح سخنان دیگر به زبان آوردند. خلاصه یک عقیدة یک دست دربارة این پیامبر عظیم الشّأن وجود ندارد.

امام زمان مسلمانان نیز همین گونه خواهد بود (و چنین شد) بعضی گفتند: امام زمانی وجود ندارد. برخی گفتند که: وجود دارد لکن در آخرالزّمان متولّد شده و قیام خواهد نمود. دیگرانی گفتند: وی متولّد شده، امّا وفات یافت و در آخرالزّمان دوباره زنده می‌شود و قیام به حق می‌نمایند. شیعیان (به پیروی از عقاید قطعی اسلامی) و جمعی از اهل سنّت و جماعت (به پیروی از روایاتی با اسناد خودشان) می‌گویند که: امام زمان(ع) متولّد گردیده و سپس در پردة غیبت قرار گرفته و نمُرده است و نمی‌میرد تا آنگاه که مقتدرانه ظهور کند و جهان را از ظلم و ستم برهاند و آن را سرشار از عدل و داد فرماید. این هم یک شباهت از عیسی در مهدی موعود(ع).

6. حضرت ایّوب(ع)
«و امّا من ایّوب فالخرج بعد البلوی» به ایّوب پیامبر بلاها و ابتلاهای سختی رسید. در اولاد او، در اموالش، در وضع و حال خودش، تنها ماندن، کناره‌گیری از مردم و کناره‌گیری مردم از او، آزمایش‌هایی سخت و طاقت‌فرسا. او همة این مراحل را با صبر، مقاومت، شکر و تحمّل پذیرا گردید؛ صبر ایّوب، مثلی معروف است. تا بالأخره بلاها برطرف گردید، مشکلات مرتفع شد و خداوند نعمت‌ها و گشایش‌های خود را بر او و خاندانش باز گردانید پس از آن همه بلا و بلوا، برای حضرت ایّوب گشایش و فرج حاصل گردید.

امام زمان ما هم در انبوهی از بلوا، ابتلا و سختی قرار دارد. وی هم اکنون به ظاهر با عامّة مردم در تماس نیست. مکان مستقل و مستقرّی ندارد. در شهرها، کوه‌ها، دشت‌ها و ... به صورت ناشناخته روزگار می‌گذراند؛ البتّه وی در همین حال وظایف امامت و تکالیف ولایتی خود را اعمال می‌کند. بر همه کس و همه چیز نظارت و اشراف دارد، دادرسی می‌نماید، فریادرسی می‌کند، ارشاد و راهنمایی می‌فرماید، قرض ادا می‌کند، بیمار (باذن الله) شفا می‌بخشد، رفع مشکل می‌نماید، راه به گمشدگان نشان می‌دهد، گرفتاران را از سرگردانی و گرفتاری رهایی می‌بخشد، مشکل علمی حل می‌فرماید و... و از همه مهم‌تر اصل وجود او موجب ثبات و آرامش آسمان‌ها و زمین‌هاست که بدون آن، همه چیز دگرگون شده و نابود می‌گردد. امّا خود او جا، محل و مکان مستقرّی ندارد و او این همه را ایّوب‌وار تحمّل کرده و به جان خریده و صبوری نموده تا آن زمانِ مقدّر، فرا رسد و فرج او و جامعة اسلامی و جهانی و بسط عدل و داد و زمان رفع جور و ستم برسد و همة مشکلات فردی و اجتماعی حل گردد.

7. حضرت محمّد مصطفی(ص)
«و امّا من محمّد(ص) فالخروج بالسّیف.»
این آخرین مورد از موارد ذکر شده در این روایت ارزنده است.

شباهت میان پیامبر(ص) و میان امام مهدی(ع) (همسانی میان خاتم الانبیا و خاتم الاوصیا) قیام مسلّحانه و خروج با شمشیر خواهد بود. هم اصل اسلام و هم ظهور دولت حقّة امام(ع) یک انقلاب دینی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است که طبعاً جدای از به کارگیری اسلحه و نیروی نظامی نخواهد بود.

پیامبر اکرم(ص) آن هنگام که قیام به رسالت الهی خود فرمود: مسئلة جنگ، سلاح و حملة نظامی مطرح نبود، زیرا اصولاً جنگ یک مسئلة استثنایی و خلاف اصل می‌باشد. 13 سال دوران بعثت در مکّّه که پیامبر(ص) و مسلمانان دشوارترین دوران‌ها را گذرانیدند، جنگی نبود. هنگامی که حضرتش به «مدینه» هجرت کرد و حکومت اسلامی خود را تشکیل و اعلام داشت و تا سال دوم هجری خبری از جنگ و درگیری و لشکرکشی نبود. آری، هنگامی که توطئه‌ها آغاز شد، دسیسه‌ها علیه دین اسلام، رهبر و پیروان آن به پا گردید و در پی آن لشکرکشی‌ها و حمله‌ها شروع شد و منافقان یهود، مشرکان و دیگران به هدف برچیدن دین اسلام و نابودی اصحاب آن قیام کردند و اسلحه به دست گرفتند، پیامبر اعظم(ص) به دستور خداوند و به حکم عقل و فطرت، سلاح برداشته و آمادة نبرد گردید. با کدام عقل، منطق و دلیل، انسان می‌تواند تحمّل جنگ و سلاح کند و به دفاع و مقابله از خود، جان، مال، ناموس و دین خود برنخیزد و فقط با تماشا یا سکوت و حتّی دعا کردن خالی بسنده نماید. بنابراین تمام جنگ‌ها، نبردها و رویارویی‌های نظامی که میان مسلمانان و دشمنان خون‌خوارشان برپا شد، همه و همه از سوی پیامبر(ص) جنبة دفاعی و تدافعی داشته است و هیچ گاه پیامبر اکرم(ص) به صورت ابتدایی و تهاجمی دست به شمشیر نبرده است. امّا آن زمان که دشمنان به پا خواستند رسول گرامی ما(ص) هم آرام نمانده به فرمان خداوند و به حکم عقل و فطرت به مقابله برخاسته و سلاح را با سلاح پاسخ داده است.

خوانندگان محترم می‌توانند مشروح جنگ‌ها، فلسفة آنها و دلایل آنها را در کتاب‌های مربوط به تاریخ اسلام و تفسیر آیات مربوط در کتاب شریف و نفیس «المیزان» و کتاب سودمند «تفسیر نمونه» و تاریخ‌ها و تفسیرها مطالعه فرمایند. این شرحی بود از قیام به سیف یا خروج با شمشیر که در روایت مورد شرح و دیگر مصادر و منابع و احادیث، تعبیر شده است.

امام زمان(ع) نیز هنگام ظهور و اقامة دولت عدل خود چنین خواهد بود. او مظهر رحمت الهی و مصداق رأفت و مهربانی است. به علاوه طبق تصریح روایات متعدّد در عصر ظهور، عقل‌ها کامل، افکار مترقّی، خردها و اندیشه‌ها تکامل یافته است و بسیاری از کسان با درک و فهم صحیح و منطقی حکومت حقّة مهدوی با رشد کامل عقلی و بلوغ فکری با درک و رغبت به حضرت بقیّـ[‌الله(ع) می‌گروند و حکومت او را با میل و رغبت تمام گردن می‌گذارند و در جرگة مهدویّون قرار می‌گیرند.

امّا طبیعی است که بالأخره افرادی ناباب و کسانی ناکس که منافع خود را در خطر دیده و قیام امام زمان(ع) را خلاف مصالح و طمع‌های خود می‌بینند امام را تحمّل نمی‌کنند و او را بر نمی‌تابند و حتّی علیه او و به قصد خروج از حاکمیّت او حرکت نظامی نموده و قیام مسلّحانه می‌کنند. پس حضرت مهدی(ع) هم، همان گونه که دربارة پیامبر خدا(ص) گفتیم، باید به فرمان خدا و تبعیّت از جدّش خاتم الانبیا و دستور قاطع فطرت و عقل به دفاع از کیان اسلام برخیزد و به زدودن علف‌های هرزه قیام کند و دشمنان دین را از سر راه دین بر دارد و مسیر را برای ادامة حقّ و عدل صاف و پاک نماید و این است معنی خروج بالسّیف و این است تفسیر شباهت خاتم الاوصیا(ع) با حضرت خاتم الانبیا(ص) و این است تطبیق علائم انبیای پیشین بر مصلح موعود در آخرالزّمان و این است شرح ویژگی‌های انبیای الهی (آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، ایّوب و پیامبر(ص)) و اجتماع خصایص و ویژگی‌های آنان در یک نفر (مهدی منتظَر(ع)) که مجمع انبیا و مرکز تجمّع علائم و اوصاف اولیای الهی است که خود برهانی قاطع و دلیلی روشن و حجّتی قوی بر وجود اقدس مهدی موعود اسلام و ادیان است و بر حقّانیت او و صدق وعده‌ها دربارة او که سزاوار است، ردّ مطلع نموده و به ساحت قدس او خطاب کنیم: آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.

ماهنامه موعود شماره 114


پی‌نوشت‌ها:
1. مجلسی، محمّدتقی، بحارالأنوار، ج 51، ص 217، ح 4؛ اکمال الدّین، ج 1، صص 321ـ322.
2. سورة بقره (2)، آیة 124.
3. روایات معراجیه.
4. قصص الأنبیا، صص 18 و 68؛ اکمال الدّین صدوق.
5. همان، ص 68.
6. همان.
7. همان.
8. نظر به آنکه میان حضرت آدم و حضرت نوح یک هزار سال فاصله بوده و آنچه از انسان‌ها تا زمان نوح وجود داشت همه غرق شدند (جز آنچه از فرزندان نوح که در کشتی بودند (سام، حام، یافث) و پس از فرود از کشتی نسل بشر به وسیلة این سه برادر انتشار یافت؛ بنابراین حضرت نوح را ابوالبشر دوم نامیده‌اند. ر.ک به: کتب تاریخ.
9. سورة عنکبوت (29)، آیة 14.
10. قصص الانبیاء، جزایری، ص 75؛ امالی صدوق.
11. همان، ص 75.
12. همان، ص 76.
13. منقول از مکیال المکارم، ج 2.
14. قصص الانبیاء، ص 107؛ به نقل از تفسیر قمی.
15. بحارالأنوار و سایر مصادر مربوط به حضرت صاحب الزّمان(ع).
16. سورة قصص (28)، آیة 21.
17. یکی از روایات حدیث ابراهیم بن مهزیار است که حضرت صاحب(ع) در ضمن گفت‌وگوهای خود به او می‌فرماید: پدر ارجمندم از من تعهّد گرفته که فقط در مخفی‌ترین مناطق کرة زمین و دورترین آنها از چشم‌ها سکنا گزینم تا راز من مخفی و مأوای من محفوظ از کید دشمنان باشد پس من در دورترین نقاط/ رملستان و قفر و دیم‌ترین زوایای زمین به سر می‌برم تا آن هنگام که وعدة خداوندی و اذن الهی فرا برسد... بحارالأنوار، ج 52، ص35، ح28؛ به نقل از اکمال الدّین صدوق.
18. سورة نساء (4)، آیات 156 ـ 158. 

نظرات 2 + ارسال نظر
maykela دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:53 http://WWW.BAHONEH22.BLOGSKY.COM

az shoma pesara baeidh in jpr chizay vali khob bod

س دهقانی (فریاد) پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:51 http://faryad324.mihanblog.com

وبلاگ قشنگی داری
خوشحال میشم به کلبه حقیرانه من سر بزنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد