ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
فرا رسیدن ایام سوگواری حضرت فاطمه ( س ) بر همه شیعیان هستی و حضرت مهدی و نایب بر حقش امام خامنه ای تسلیت باد
چرا علی(علیهالسلام) سکوت کرد؟
یکى از مهمترین شبهاتى که وهابیها با تحریک احساسات مردم، به منظور انکار قضیه هجوم عمر بن خطاب و کتک زدن فاطمه زهرا سلام الله علیها مطرح مىکنند، این است که چرا امیرمؤمنان علیه السلام از همسرش دفاع نکرد؟ مگر نه این که او اسد الله الغالب و شجاعترین فرد زمان خود بود و ...
عالمان شیعه در طول تاریخ از این شبهه پاسخهاى گوناگونى دادهاند که به اختصار به چند نکته بسنده مىکنیم.
عکس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب
امیرمؤمنان علیه السلام در مرحله اول و زمانى که آنها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واکنش نشان داد و با عمر برخورد کرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او کوبید؛ اما از آن جایى که مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله صبر پیشه کرد. در حقیقت با این کار مىخواست به آنها بفهماند که اگر مأمور به شکیبائى نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، کسى جرأت نمىکرد که این فکر را حتى از مخیلهاش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمانهاى الهى بوده است.
یکی از منابع طراز اول تاریخی که از نظر زمان تالیف، نزدیکترین اثر تاریخی نسبت به صدر اسلام، به شمار می رود کتاب سلیمان بن قیس(متوفی 80 هجری) است.
وی در این اثر ارزشمند تاریخی و روایی در این باره مىنویسد:
وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ علیه السلام وَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَهُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ یَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَکَ أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ.
فَوَثَبَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِیبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَکَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَمَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِی کَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّکَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.
عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد:
یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مىکنند»!
امام علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛ ولى به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله و وصیتى که به او کرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاک! قسم به آنکه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى که پیامبر با من بسته است، نبود، میدانستى که تو نمىتوانى به خانه من داخل شوى»(1)
همچنین آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن به نقل از منابع شیعه این روایت را نقل کرده است:
أنه لما یجب على غضب عمر وأضرم النار بباب على وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمة وصاحت یا أبتاه ویا رسول الله فرفع عمر السیف وهو فى غمده فوجأ به جنبها المبارک ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت یا أبتاه فأخذ على بتلابیب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته
عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » (با مشاهده این ماجرا) علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید.(2)
تسلیم وصیت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
امیرمؤمنان علیه السلام در تمام دوران زندگیاش، مطیع محض فرمانهاى الهى بوده و آنچه او را به واکنش وامىداشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واکنش نشان نمىداد.
آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شکیبائى در برابر این مصیبتهاى عظیم بوده است و طبق همین فرمان بود که دست به شمشیر نبرد.
مرحوم سید رضى الدین موسوى در کتاب شریف خصائص الأئمه (علیهم السلام) مىنویسد:
أَبُو الْحَسَنِ فَقُلْتُ لِأَبِی فَمَا کَانَ بَعْدَ إِفَاقَتِهِ قَالَ دَخَلَ عَلَیْهِ النِّسَاءُ یَبْکِینَ وَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ وَضَجَّ النَّاسُ بِالْبَابِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ نُودِیَ أَیْنَ عَلِیٌّ فَأَقْبَلَ حَتَّى دَخَلَ عَلَیْهِ قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَانْکَبَبْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا أَخِی... أَنَّ الْقَوْمَ سَیَشْغَلُهُمْ عَنِّی مَا یَشْغَلُهُمْ فَإِنَّمَا مَثَلُکَ فِی الْأُمَّةِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ نَصَبَهَا اللَّهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَإِنَّمَا تُؤْتَى مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ وَنَأْیٍ سَحِیقٍ وَلَا تَأْتِی وَإِنَّمَا أَنْتَ عَلَمُ الْهُدَى وَنُورُ الدِّینِ وَهُوَ نُورُ اللَّهِ یَا أَخِی وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْهِمْ بِالْوَعِیدِ بَعْدَ أَنْ أَخْبَرْتُهُمْ رَجُلًا رَجُلًا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ حَقِّکَ وَأَلْزَمَهُمْ مِنْ طَاعَتِکَ وَکُلٌّ أَجَابَ وَسَلَّمَ إِلَیْکَ الْأَمْرَ وَإِنِّی لَأَعْلَمُ خِلَافَ قَوْلِهِمْ فَإِذَا قُبِضْتُ وَفَرَغْتَ مِنْ جَمِیعِ مَا أُوصِیکَ بِهِ وَغَیَّبْتَنِی فِی قَبْرِی فَالْزَمْ بَیْتَکَ وَاجْمَعِ الْقُرْآنَ عَلَى تَأْلِیفِهِ وَالْفَرَائِضَ وَالْأَحْکَامَ عَلَى تَنْزِیلِهِ ثُمَّ امْضِ [ذَلِکَ] عَلَى غیر لائمة [عَزَائِمِهِ وَ] عَلَى مَا أَمَرْتُکَ بِهِ وَعَلَیْکَ بِالصَّبْرِ عَلَى مَا یَنْزِلُ بِکَ وَبِهَا [یعنی بفاطمة] حَتَّى تَقْدَمُوا عَلَیَّ.
امام کاظم علیه السلام مىفرماید: از پدرم امام صادق علیه السلام پرسیدم: پس از به هوش آمدن رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم چه اتفاق افتاد؟ فرمود: زنها داخل شدند و صدا به گریه بلند کردند، مهاجرین و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه مىکردند، علی فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روى بدن پیغمبر انداختم، فرمود:
برادرم، این مردم مرا رها خواهند کرد و به دنیاى خودشان مشغول خواهند شد؛ ولى تو را از رسیدگى به من باز ندارد، مثل تو در بین این امت مثل کعبه است که خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههاى دور نزد آن بیایند... پس چون از دنیا رفتم و از آنچه به تو وصیت کردم فارغ شدى و بدنم را در قبر گذاشتی، در خانهات بنشین و قرآن را آنگونه که دستور دادهام، بر اساس واجبات و احکام و ترتیب نزول جمع آورى کن، تو را به بردبارى در برابر آنچه که از این گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله علیها خواهد رسید سفارش مىکنم، صبر کن تا بر من وارد شوی.(3)
در روایت دیگرى سلیم بن قیس هلالى نقل مىکند:
ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِلَى فَاطِمَةَ وَإِلَى بَعْلِهَا وَإِلَى ابْنَیْهَا فَقَالَ یَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّی حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِی فِی الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه وآله) عَلَى عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّکَ سَتَلْقَى [بَعْدِی] مِنْ قُرَیْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَیْکَ وَظُلْمِهِمْ لَکَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً [عَلَیْهِمْ] فَجَاهِدْهُمْ وَقَاتِلْ مَنْ خَالَفَکَ بِمَنْ وَافَقَکَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَکُفَّ یَدَکَ وَلا تُلْقِ بِیَدِکَ إِلَى التَّهْلُکَةِ فَإِنَّکَ [مِنِّی] بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَلَکَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِنَّهُ قَالَ لِأَخِیهِ مُوسَى إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی.
پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهى کرد و فرمود: اى سلمان! خدا را شاهد مىگیرم افرادى که با اینان بجنگند با من جنگیدهاند، افرادى که با اینان روى صلح داشته باشند با من صلح کردهاند، بدانید که اینان در بهشت همراه منند.
سپس پیامبر صلى الله علیه وآله نگاهى به علی علیه السلام کرد و فرمود: اى علی! تو به زودى پس از من، از قریش و متحد شدنشان علیه خودت و ستمشان سختى خواهى کشید. اگر یارانى یافتى با آنان جهاد کن و به وسیله موافقینت با آنان بجنگ، و اگر کمک کار و یاورى نیافتى صبر کن و دست نگهدار و با دست خویش خود را به نابودى مینداز. تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى هستى، هارون براى تو اسوه خوبى است، به برادرش موسى گفت: إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی؛ این قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود مرا بکشند.(4)
همچنین در ادامه روایت پیشین که از سلیم نقل شد، امیرمؤمنان علیه السلام خطاب به عمر فرمود:
یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّکَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.
اى پسر صحّاک! اگر مقدرات خداوندى و پیمان و سفارش رسول خدا صلى الله علیه وآله نبود، هر آینه مىفهمیدى که تو قدرت ورود به خانه مرا نداری.(5)
البته روایات در این باب بیش از آن است که در این مختصر بگنجد؛ از این رو به همین چند روایت بسنده مىکنیم.
به راستى چه کسى جز حیدر کرّار مىتواند از چنین امتحان سختى بیرون بیاید؟! زمانى ارزش این کار مشخص مىشود که بدانیم علی علیه السلام همان کسى است که در میدان نبرد، همچون شیر ژیان بر دشمن حمله مىکرد و پهلوانان و یلان کفر را یکى پس از دیگرى از سر راه بر مىداشت، روزى پشت پهلوانى همچون عمر بن عبدود را به خاک مىمالد و روزى دیگر فرق سر مرهب یهودى را همراه با کلاه خودش مىشکافد.
آن روز فرمان خداوند این بود که دشمنان از ترس ذوالفقارش خواب آسوده نداشته باشند؛ ولى روز دیگر فرمان این است که همان ذوالفقار در نیام باشد تا اساس اسلام حفظ شود و دشمنان اسلام از نابود کردن آن مأیوس شوند.
پینوشتها:
1. الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادى ـ قم، الطبعة الأولی، 1405هـ.
2. الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص124، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
3. الشریف الرضی، أبی الحسن محمد بن الحسین بن موسى الموسوی البغدادی (متوفای406هـ) خصائصالأئمة (علیهم السلام)، ص73، تحقیق وتعلیق: الدکتور محمد هادی الأمینی، ناشر: مجمع البحوث الإسلامیة الآستانة الرضویة المقدسة مشهد – إیران، 1406هـ
المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م.
4. الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص569، ناشر: انتشارات هادى ـ قم، الطبعة الأولی، 1405هـ.
5. همان
دختر رسول خدا علیهاالسلام الگوی امام زمان(عج)
هر چند عمر کوتاهی داشت اما در همین عمر کوتاه به گونه ای زیست که زندگیش سراسر سرمشق شد؛ سرمشق برای یک عمر زندگی عارفانه و عاشقانه، زندگی مملو از نورانیت و صمیمیت، و زندگی سرشار از موفقیت و زندگی با احساس مسئولیت کردن به آنچه در پیرامونش می گذشت.
گمان نشود چون زن است تنها الگوی زنان است و مردان نمی توانند از او الگوبرداری کنند.
چون حضرت در انسانیت با همه انسانها مشترک است پس می تواند الگوی همگان باشد چه مرد و چه زن. اگر حضرت فاطمه سلام الله علیها تنها الگویی برای زنان بود دیگر چه جای این کلام حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود که فرموده باشند:
عَنِ الشَّیْخِ الْمُوَثَّقِ أَبِی عُمَرَ الْعَامِرِیِّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ... وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِی أُسْوَةٌ حَسَنَة.1 در توقیعی و نامه ای که از سوی امام عصر علیه السلام به واسطه یکی از نواب خاص حضرت در زمان غیبت صغری صادر شد آمده بود: دختر رسول خدا برای من الگویی نیکوست.
بنابراین دختر رسول خدا برای همگان الگوست. یکی از علمای معاصر در این باره می نویسد: «ایشان نه تنها الگویی برای زنان بلکه الگویی برای مردان نیز می باشد و چه بسا که در مرحله اول الگویی برای مردان و در مرحله دوم الگویی برای زنان باشد. دلیل آن این است که خداوند نور واحدی بیافرید و سپس آن را سه قسمت کرد، قسمت اول نور پیامبر مکرم اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و قسمت دوم نور مولای متقیان علی علیه السلام و ائمه هدی از فرزندانش و قسمت سوم نور فاطمه زهرا علیها السلام بود که خداوند آسمانها و زمین را با آن خلق کرد... پس نمی توان آن حضرت را فقط الگویی برای بانوان به شمار آورد زیرا ایشان بخشی از نور الهی می باشد و زن و مرد باید به طور مساوی از خلق و خو و سیره آن حضرت الگو برداری کنند.» 2
از آنچه گذشت روشن شد که الگوپذیری از اول بانوی هستی، بخشی مختص به بانوان مؤمن است و بخشی برای عموم انسانهای خداجو است چه مرد و چه زن. در هر یک از این دو بخش نیز برخی رفتار فردی است و برخی رفتار اجتماعی است. در قسم اول به ما می آموزند که چگونه یک انسان کامل باشیم و در قسم دوم در جامعه چگونه حضور داشته باشیم و وظایف ما نسبت به جامعه چیست؟
همسرداری:
ایشان در همسرداری الگوی زنان مسلمان است. در تاریخ آمده است که در یکی از صبحگاهان امام علی علیه السلام فرمود: فاطمه جان! آیا غذایی داری تا گرسنگی ام برطرف شود؟ پاسخ داد: نه به خدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید سوگند که دو روز است که در منزل غدای کافی نداریم؛ آن چه بود به شما و فرزندانم دادم و خود از غذای اندک موجود استفاده نکردم.
امام با تأسف فرمود: فاطمه جان! چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال تهیه غذا بروم؟ قالت علیهاالسلام یا اباالحسن إنی لأستحیی من إلهی أن اکلف نفسک مالا تقدر علیه. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: ای ابا الحسن من از پروردگار خود حیاء می کنم چیزی را از تو درخواست نمایم که تو بر آن توان و قدرت نداری. زنان دنیای معاصر باید از اینگونه جلوه های ایثار درس زندگی بگیرند و با ساده زیستی و مراقبت از خویشتن و دوری از آرزوی های زودگذر زندگی زناشویی را رنگی جاودانه زنند.3
در ارتباط با نامحرم :
در تعالیم دینی به ارتباط در حد ضرورت زن با نامحرم سفارش شده است. این مطلب در کلام و در رفتار بزرگ بانوی اسلام وارد شده است: گفتار حضرت در این باره چیست؟ ایشان می فرماید: خیرٌ للنساء أن لا یرین الرجال و لا یراهنّ الرجال. آن چه برای زنان نیکوست این که (بدون ضرورت) مردان نامحرم را نبیند و نامحروان نیز او را ننگرند. 4و اما رفتار حضرت صدیقه کبری: امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: روزی فاطمه علیهاالسلام در محضر رسول خدا نشسته بود که مرد نابینایی اجازه ورود خواست. در این حال دختر رسول گرامی اسلام اتاق پذیرایی را ترک کرده و در اندرونی نشست. پس از رفتن مهمان، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند: چرا از مرد نابینا دور شدی در حالی که او تو را نمی دید؟ فاطمه علیهاالسلام جواب داد: اگر او مرا نمی دید من وی را می دیدم علاوه بر این اگر او چشم نداشت که مرا ببیند از طریق بویایی می توانست بو کند. 5
در محبت و احترام به والدین به ویژه پدر، الگوی دختران عفیف است. محبت ایشان به پدر بزرگوارش مثال زدنی است. حضرت زهرا تحمل دوری پدر را نداشت بخاطر همین رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگام مسافرت با آخرین کسى که وداع مىگفت حضرت فاطمه علیهاالسلام بود و هنگام بازگشت از مسافرت اولین کسى را که دیدار مىکرد فاطمه علیهاالسلام بود.7 در لحظات پایانی عمر شریف پدرش بیش از همه بی تابی می کرد تا این که پدرش او را فراخواند و مژده ای به او داد که دخترم تو اول کسی هستی که به من ملحق می شوی 8 اینجا بود که همه دیدند لبخندی در چهره پر از غم فاطمه سلام الله علیها پدیدار گشت.
سیدروح الله علوی
بخش عترت و سیره تبیان
پی نوشت ها:
1. بحارالأنوار، ج 53 ،ص 178 ( باب ما خرج من توقیعاته) و الإحتجاج،ج2 ص 466
2.فاطمه زهرا علیها سلام تجلیگاه رسالت الهی، محمد تقی مدرسی، مترجم قزوینی حائری،ص 31و 32
3. فرهنگ سخنان حضرت فاطمه علیها سلام، محمد دشتی، ص 9
4. مکارم الأخلاق، شیخ حسن فرزند شیخ طبرسى، ص: 233 ناشر: شریف رضى
5. تحلیل سیره فاطمه زهرا، علی اکبر بابازاده، ص 159 و 160
6. همان، ص98
7. فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص: 18
8.الإنصاف فى النص على الأئمة ع ،سید هاشم بحرانى با ترجمه رسولى محلاتى ،ص: 206 ،ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامى
ممکن است در برخی اذهان این سؤال مطرح شود که آیا براستی حضرت فاطمه (علیها السلام) پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد اذیت و ستم قرار گرفت؟
جواب این سؤال با مراجعه به کتب معتبر تاریخ از مورخان شیعه و سنی که وقایع پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به گونهای کاملاً مفصل و با تمام جزئیات آن ضبط کردهاند، مشخص میشود.(1) این کتب به گونهای روشنتر از آفتاب ارائه کردهاند که آن حضرت در تمام مدت عمر کوتاه خود پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیوسته از ظلم و ستمهای متصدیان حکومت در حال شکایت بوده است.
اگر یک نگاه گذرا به خطابه آتشین و پر سوز و گداز آن یگانه یادگار رسول خدا در مسجد مدینه و در مجمع عمومی مهاجرین و انصار بیندازیم(2)، میببینیم که رئیس حکومت را چگونه به صحنه محاکمه کشیده و با خطابهای تند و عتاب آمیز، او را مورد سرزنش قرار میدهد. در این هنگام یک سؤال در ذهن نقش میبند. آیا اینگونه سخن گفتن حاکی از آزردگی خاطر از ظلم خلیفه اول و اظهار خشم بر او و هوادارانش نیست؟ در حالیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: "خشم و رضای فاطمه، سبب خشم و رضای خداست."(3)
یعنی آن کسی که مغضوب فاطمه است، مورد غضب خداست و مغضوب خدا حق حاکمیت بر امت اسلامی را ندارد...
آن خطابه، کار خود را کرد و همچون صاعقه بر سر خلیفه اول و هوادارانش فرود آمد و افکار عمومی را علیه دستگاه حاکم متشنج ساخت. اما پس از ایراد خطابه در مسجد، وقایع دردناک دیگری پیش آمد و آن ودیعه الهی، بستری شد ...
... امیرالمؤمنین (علیه السلام) احساس کرد که همسرش سخنانی محرمانه دارد و میخواهد اتاق، خلوت باشد. به زنهایی که حاضر بودند، دستور داد از اتاق خارج شوند. آمد و کنار بستر زهرا (علیها السلام) نشست. سر زهرا (علیها السلام) را از روی بالش بلند کرد و به سینهاش چسبانید و فرمود: "عزیزم! بگو، هرچه درد دل داری برای من بگو."
عرض کرد: "ای پسر عموی عزیزم! من رفتنی هستم. ساعتی پیش، پدرم را در خواب دیدم، به من فرمود: دخترم! بیا؛ من اشتیاق دیدار تو را دارم. اینک من حرف اولم اینست که آیا در طول این مدتی که با شما بودهام، یک حرف دروغ از من شنیدهاید؟ یک نافرمانی کوچک از من مشاهده کردهاید؟ (یعنی اگر دیده و شنیدهاید، اکنون حلالم کنید.)
امیرالمؤمومنین (علیه السلام) از شنیدن این سخن سخت دگرگون شد و اشک از دیدگانش جاری گشت و فرمود: "معاذ الله؛ تو بزرگتر از این بودی که دروغی بر زبانت جاری شود و نافرمانی از تو مشاهده گردد."
آنگاه فرمود: "بچه های من(4) خردسالند و بیمادر میشوند. هر مردی احتیاج به زن دارد و بعد از من ازدواج خواهید کرد. از شما میخواهم با "امامه" دختر خواهرم زینب ازدواج کنید که با بچههای من مهربانتر از دیگران است.
سپس عرض کرد: "وصیت من اینست که مرا شبانه تجهیز کن، نمیخواهم احدی از اینان که به من ستم کردند، از تجهیزم آگاه گردند. خودت شب غسلم بده و کفن بر من بپوشان و نماز بر من بخوان و شب دفنم کن و پس از دفنم کنار قبرم بنشین و برای من تلاوت قرآن کن."
در همان حال که سر بر سینه علی داشت، گفت: "السلام علی جبرئیل، السلام علی رسول الله"؛ و روح از بدن مقدسش به پرواز درآمد و به عالم قدس ارتحال یافت و چراغ خانه علی خاموش شد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) آهسته سرش را روی بالش گذاشت. کودکان بیمادر آمدند و خود را روی پیکر بیروح مادر انداختند. حسن روی سینه مادر افتاده بود و میبوسید و میگفت: "مادر! من حسنم، با من حرف بزن." حسین آمد و پایین پای مادر نشست. پاهای مادر را در بغل گرفته، میبوسید و میگفت: "مادر! من حسین توام، با من حرف بزن؛ نزدیک است جان از بدنم مفارقت کند."
صدای شیون از خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) بلند شد. ساعات اول شب بود. مردم که از شدت بیماری زهرا (علیها السلام) آگاه بودند، انتظار چنین واقعهای را داشتند و لذا صدای گریه از این خانه به آن خانه منتقل شد و شهر مدینه یکجا تکان خورد و مبدل به عزا خانه شد.
به فرموده محدث قمی (ره)، "اهل مدینه یک صدا فریاد کشیدند؛ آن چنان که گویی مدینه میخواهد از جا کنده شود" .(5)
پی نوشت ها:
1- در میان مورخین و محدثان مشهور اسلامی نمونههای متعددی برای این موضوع ذکر شده است. به عنوان نمونه پس از آنکه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با روایتی ساختگی از جانب ابوبکر مواجه شد که مخالف صریح آیات قرآن کریم بود و تنها برای محروم ساختن آن حضرت از حق خویش ساخته شده بود، سخت بر آشفت و بر خلیفه اول خشمگین شد. تا جایی که بر طبق نقل بزرگان اهل سنت نظیر بخاری، احمد حنبل، ابن سعد، ابن اثیر، ابن کثیر و...، تا پایان عمر با او سخن نگفت و از او رویگردان بود: صحیح بخاری، جلد 4، صفحه 42 – مسند احمد، جلد 1، صفحه 6 – طبقات الکبری، جلد 8، صفحه 28 – البدایة و النهایة، جلد 5، صفحه 306 و ...
2- این خطبه را که به "خطبه فدکیه" مشهور است، هم علمای شیعه و هم علمای اهل سنت در کتب خویش نقل نمودهاند.
3- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): "یا فاطمة! إن الله لیغصب لغضبک و یرضی لرضاک"
منابع اهل تسنن: مستدرک صحیحین، جلد 3، صفحه 154 - تاریخ مدینه، دمشق، جلد 3، صفحه 156 – أسد الغابة، جلد 5، صفحه 522 – الإصابة، جلد 8، صفحه 265 و ...
منابع شیعه: مناقب (ابن شهر آشوب)، جلد 3، صفحه 107 - امالی شیخ طوسی، صفحه 427 – کشف الغمة، جلد 2، صفحه 85 و ...
4-فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چهار فرزند داشت که در آن زمان بزرگترینشان 8 ساله و کوچکترینشان 4 ساله بودند.
5-"فصاحت أهل المدینة صیحة واحدة، کادت المدینة أن تتزعزع" (بیت الأحزان، صفحه 78)
گروه دین تبیان
منبع:
سلسله مباحث معارفی "صفیر هدایت"، تألیف آیت الله ضیاء آبادی (با اندکی تصرف)
سلام
تسلیت میگم
یا علی