ضرورت آشنایی انسان با وطن اصلی و
خانوادة آسمانیاش و اینکه انسان بداند اصل و ریشهاش چیست، چگونه به
اینجا آمده، قبلاً کجا بوده و به کجا خواهد رفت، موضوع بسیار مهمّی است.
اگر انسان شناختی از خانوادة آسمانیاش نداشته و صرفاً با خانوادة
زمینیِاش زندگی کند، در بازگشت به نظام ابدی که به نزد خانوادة آسمانیاش
بر میگردد، نمیتواند با ایشان ارتباط برقرار کند و از وجودشان بهرهمند
شود.
- ضرورت آشنایی با خانوادة آسمانی
ضرورت آشنایی انسان با وطن اصلی و خانوادة آسمانیاش و اینکه انسان بداند
اصل و ریشهاش چیست، چگونه به اینجا آمده، قبلاً کجا بوده و به کجا خواهد
رفت، موضوع بسیار مهمّی است. اگر انسان شناختی از خانوادة آسمانیاش نداشته
و صرفاً با خانوادة زمینیِاش زندگی کند، در بازگشت به نظام ابدی که به
نزد خانوادة آسمانیاش بر میگردد، نمیتواند با ایشان ارتباط برقرار کند و
از وجودشان بهرهمند شود. در اسلام خوشبختی در نظام دنیایی و آخرتی بر
مبنای فهم و کشف خانوادة آسمانی و ارتباط با آنهاست و از طرفی هرچه ارتباط
انسان با این خانواده بیشتر باشد، حجم شادی و آرامش او هم بیشتر میشود و
هرکس بخواهد بداند که چرا در دلش غصّه، ناراحتی و اضطراب وجود دارد،
یقیناً بهخاطر اینست که از اصل و خانوادة آسمانی خودش دور افتاده است.
زیرا خداوند تبارک و تعالی همة اسباب و علل را بهدست آنها قرار داده است.
پس نزدیکی به این خانواده در واقع نزدیک شدن به اصل و حقیقت خودمان است و
هر اندازه انسان خودش را در کهف آنها قرار دهد، در امانتر، آرامتر و
شادتر خواهد بود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که منشأ همة بدبختیها و
تحقیر و له شدنهای انسان به این برمیگرد? که ازخانوادة اصلی و همین طور
از حقیقتش فاصله گرفته است؛ یعنی دست آنها را از کمک به خودش کوتاه نموده و
با اکتفا به تواناییهایش حرکت میکند.
در زیارت عاشورا اشاره شده است: «أن یجعلنی معکم فی الدّنیا
والآخرة» خطاب به خانوادة آسمانی میگوییم که همة آرزو و دغدغههایم اینست
که بتوانم در دنیا و آخرت با شما باشم. این را نباید فقط بهعنوان یک
شعار یا صرفاً یک دعا تلقّی کنیم؛ بلکه باید یک تقاضای همراه با یک حرکت
در نظر بگیریم و انسان باید برای پیدا کردن و رساندن خودش به خانوادة
حقیقیاش تلاش کند تا بتواند با آنها ارتباط برقرار کند و این اتّصال
میتواند منشأ خیرات و برکات زیادی باشد که هر کسی میتواند در وجود خودش
احساس کند.
- آثار ارتباط ضعیف با خانوادة آسمانی
اگر انسان ارتباطش را با این خانواده ضعیف کند، در معرض انواع حملههای
شیطان (حمله از جلو، عقب، راست و چپ) قرار میگیرد و به دنبال این ارتباط
ضعیف، احساس انواع شکستها است؛ مانند کسی است که هم اکنون نمیداند
خانوادهاش در کجا و چه کسانی هستند و اگر او را در جامعه که نه خانهای،
نه پدر و مادری و نه حامیای دارد رهایش کنیم، دچار اضطراب و آسیب میشود و
زمانی این فرد به آرامش میرسد که به خانوادة خودش بازگردانده شود. در
حرکت به سمت ابدّیت، بزرگترین اشتباه انسان این است که فکر میکند با
داشتن پدر و مادر، همسر، فرزند و ... به امنیّت و آرامش رسیده است؛ در حالی
که هیچ کدام از اینها برای انسان آرامش و خوشبختی نمیآورد؛ بلکه باید آن
را در جایی دیگر جستوجو کرد. امروزه اکثر قریب به اتّفاق طلاقها و
کشمکشها از عدم شناخت صحیح انسان از خود و خانوادة حقیقیاش ناشی میشود و
برای انسان این حائز اهمیّت است که بداند حقیقت و روحی که ازآسمان به این
دنیا آورده و در این دنیا با بدن مردانه یا زنانه یا بدنهای خنثی پیوند
خورده، جزو حقیقت او نیستند و آن را باید به جایگاه اصلی و به خانوادة
حقیقی خودش پیوند دهد و اگر حواسش نباشد و پدر ? مادر اصلیاش را گم کند،
باید منتظر هر بلا و آسیبی باشد.
- آثار عدم ارتباط با خانوادة آسمانی
اگر انسان ارتباطش را با این خانواده قطع کند یا اصلاً نداند که کیست،
نمیتواند تصمیمات خوبی یا تفکّرات صحیحی داشته باشد. به تعبیر
امیرالمؤمنین(ع) که فرمودند: «من عرف نفسه عقله و من جهله ضلّه؛ هرکس خودش
را بشناسد میتواند فکر خوبی داشته باشد و هر کس خودش را نشناسد، حتماً
گمراه میشود.»1
طبق فرمایش حضرت، انتخابها، ارتباطها، رفتارها و افکار انسانی
که عوامل سازندة دنیا و آخرت او هستند، زمانی درست و صحیح خواهند بود که
انسان خودش را بشناسد. یعنی مثلاً انتخاب همسر، رشتة تحصیلی، دوست و ...
همه منوط به تعقّل صحیح میباشد. بنابراین در قرآن اشاره شده است: وقتی که
به جهنّمیان گفته میشود که چهطور شد جهنّمی شدید، میگویند: «لَوْ
کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ؛ اگر
ما میشنیدیم یا تعقّل میکردیم، هیچ وقت جزو اصحاب سعیر (مکانی در جهنّم
را سعیر میگویند) نمیشدیم»2. طبق این آیه، جهنّم محصول بیعقلی و
بیفکری انسان است؛ یعنی کسی که ساختارحقیقیاش را کامل نمیداند و بر
اساس این ساختار تصمیم نمیگیرد و اگرشما خود را زن یا مرد معنا کنید و
نگاه به خود را فقط از تولّد تا مرگ معطوف کنید؛ چون این نگاه، نگاه
اشتباه و غلطی است، هر تصمیمی و تعقّلی و برنامهریزی که براساس این نوع
نگاه باشد، لاجرم اشتباه ازکار درمیآید؛ مانند کارخانهای که موادّ
اوّلیهای را که مورد استفاده قرار داده خوب نبوده است، در نتیجه
نمیتواند محصول خوبی هم داشته باشد.
- شناخت انسان و تفکّرات صحیح
انسان زمانی میتواند تفکّر درست و صحیحی داشته باشد که نگاه به خودش را از
زمانی که پیش خداوند بوده تا زمانی که به این دنیا آمده و ابدیّتی که در
پیش رویش قرار دارد، در نظر بگیرد و بر این اساس به تعقّل و تفکّر
بپردازد؛ یعنی در انتخاب هر موردی مثل همسر، رشتة تحصیلی، پوشیدنیها،
لمس کردنیها و... همین نوع نگاه را مدّنظر داشته باشد و بعد از آن، دست
به انتخاب بزند. در این صورت بیتردید انتخاب صحیحی خواهد داشت.
در
تحقیقاتی که انجام شده و طبق آمار جهانی که بهدست آمده، وقتی از افراد
دربارة انتخابها، ارتباطها، رفتارها و افکارشان سؤال شده که اگر به
گذشتة خود برمیگشتید، آیا باز هم همین نوع را انتخاب میکردید یا نه؟ اکثر
قریب به اتّفاق گفتند: ما اشتباه کردیم و حاضر نیستیم همین نوع انتخاب را
داشته باشیم. به نظر شما چرا چنین اتّفاقی میافتد؟ چون متوجّه شدهاند
هر چیزی را که انتخاب کردهاند، اشتباه بوده است. پس طبق فرمایش
امیرالمؤمنین(ع) کسی که خودش را بد تفسیرکند، همة ساختار وجودیاش را
نمیتواند ببیند و اساساً به و?ات، برزخ وآن عظمتی که میلیاردها برابر
جذّابتر و شیرینتر از اینجاست، نمیتواند فکرکند و این مانند جنینی
میماند که خودش را برای یک عالمی که بینهایت بزرگتر از رحم مادر است،
آماده نکند؛ پس درک درستی نمیتواند از آن داشته و در نتیجه نمیتواند
تولّد سالمی هم داشته باشد. بنابراین اگر انسان هم نداند که بعد از مرگ، چه
عالمی منتظر اوست، همة افکار، تصمیمات و رفتارهای او اشتباه از کار در
میآید. بنابراین به جای اینکه به کسی بگوییم که خوب باشد، باید به او
بگویید که خودت را ببین؛ یعنی باید بخشهای وجودیاش را ببین? تا بتواند
خوب باشد. در فرمایش دیگری از امیرالمؤمنین(ع) که میفرماید:«لا تجهل بنفسک
فإنّ الجاهل معرفة نفسه جاهل بکل شیء؛ نسبت به خودت جاهل نباش؛ چون کسی
که خودش را نمیشناسد، هیچ چیز را نمیشناسد.»3
داستان زندگی بشر
امروزه اینست که با پیشرفت علم در بدترین وضعیّت و شرایط روحی و روانی
قرار گرفته است؛ زیرا اساساً پیشرفت علمی مبتنی بر شناخت صحیحی نیست.
بنابراین نمیتواند شادی و آرامش حقیقی را به دست آورده و آن منِ حقیقی
انسان را پیدا کند و اگر این منِ حقیقی در انسان زنده نشود و انسان نتواند
با خودش آشتی کند، باید هرلحظه منتظرهر نوع خطر و گناهی باشد.
در
راستای همین بحث، تعبیردیگری از حضرت است که میفرمایند: «من لم یعرف نفسه
بعد عن سبیل النجاة وخبط فی الضلال و الجهلات؛ هرکس خودش را نمیشناسد،
از راه نجات دور میشود و قدم در گمراهی و جهالتها میگذارد.»4
طبق
فرمایش حضرت، نگاه اشتباه به خود میتواند، سرمنشأ تصمیمات نادرست باشد و
هرکس در هر مقام و منصبی اعمّ از شغل، تحصیل، ازدواج و... باشد، اگر توجّه
به نوع تصمیماتش نداشته باشد، همه به ضرر او خواهد بود؛ یعنی انسان هر چه
از خودش فاصلة کمتری داشته باشد، سطح اضطرابها و نگرانیهایش کمتر
میشود.
قاعدة اساسی و مهمّی که در اینجا وجود دارد اینست که اگر بخواهید خود،
خانواده و اطرافیانتان را خوشبخت کنید، باید به خود حقیقیتان نزدیک شوید و
با آن آشتی کنید و اگر این خودِ حقیقی قدرت پیدا کند، نیازمند به عاطفه و
توجّه کسی نخواهید شد و با از دست دادن اطرافیانتان، اضطراب و نگرانی به
سراغ شما نخواهد آمد و این خودِ حقیقی آنقدر ارزش دارد که قرآن کریم به آن
اشاره کرده و میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ
جَمِیعاً؛ همة آنچه در زمین است برای توخلق کردم»5 یا در زیارت عاشورا خطاب
به امام حسین(ع) میگوییم: «أسئل الله أن یبلّغنی المقام المحمود لکم
عندالله؛ من به آن مقامی که تو داری میخواهم برسم.»؛ یعنی وقتی آن
خودِحقیقی قدرت پیدا کند، به مقام کمتر از مقام امام حسین(ع) راضی نمیشود.
بنابراین احساس پوچی داشتن ناشی از اینست که با خود قیمتدار رابطه پیدا
نکردید. مثلاً اگر کسی بداند هر یکبار عصبانیت حجم زیادی فشار قبر برای
او دارد و این را بهعنوان یک حقیقت بپذیرد، حتماً تلا ش میکند که با آن
خود حقیقیاش و خانوادة حقیقی انس پیدا کند.
از جمله خیرات و برکات این ارتبا
ط، آرامش و شادیای است که به روی انسان باز میشود و این انس آنقدر
انسان را سرشار از محبّت و عاطفه میکند که دیگر نیاز به محبّت کسی پیدا
نمیکند. پس برای رسیدن به این آرامش، به لوازمی نیاز است؛ از جمله وقت
گذاری وآشتی با خود حقیقی است و نباید اجازه داد که امورات دیگری از جمله
مشغلههای علمی و شهوانی، مسائل اجتماعی و سیاسی انسان را بیچاره کند؛
زیرا این مشغلهها باعث جدایی انسان از خود حقیقیاش میشود. بنابراین
وقتی انسان از خود حقیقیاش فاصله بگیرد و با آن بیگانه شود، هلاکت ر?
برای خود رقم میزند. امّا اگرانسان با خانوادة آسمانیاش آشتی و انس
برقرار کند همة قدرتها و لذّتهای حقیقی به سراغ او خواهد آمد و اگر
بتواند وجودش را احیا کند، انسان خیلی بزرگی میشود و به شادی و آرامش دست
پیدا خواهد کرد.
استاد محمد شجاعی
ماهنامه موعود شماره 123
پینوشتها:
1. غررالحکم؛ ص52.
2. سورة ملک (67)، آیة10.
3. غررالحکم، ص233.
4. غررالحکم، ص233.
5. سورة بقره(2)، آیة 29.